پارت ۷۰

جونگ‌کوک رو مبل نشسته بود و نینی ده ماهه رو تو بغلش فشار می‌داد، هی لپاشو می‌بوسید، هی باهاش بازی می‌کرد. نینی هم ریز ریز می‌خندید و دستای کوچیکشو می‌زد رو صورتش.

جونگ‌سو و جونگ‌هی رو مبل روبه‌رو نشسته بودن. ات هم اول یه کم دورتر بود، بعد اومد نشست کنار جونگ‌کوک.

جونگ‌هی با خنده گفت:
– بسه دیگه، یه ذره آروم بگیر… بگو ببینم این خانمه کیه؟

جونگ‌کوک سرشو بلند نکرد:
– مگه نمی‌دونی؟

– نه… چی رو؟

– این خانم، همسرمه.

– چی؟! جدی میگی؟

جونگ‌کوک فقط یه لبخند ریز زد. جونگ‌هی از ذوقش پرید جلو و محکم ات رو بغل کرد:
– وای خدااا… ببخشید، متوجه نشدم!

ات یه لبخند آروم زد و گفت:
– اشکالی نداره.

جونگ‌سو از جاش بلند شد:
– بیا بریم بالا برات لباس راحتی بیارم.

جونگ‌هی گفت:
– باشه، بریم.

دوتایی رفتن بالا. جونگ‌کوک نینی رو کمی بالا آورد و گفت:
– بگیرش یه کم، دستم گرفت.

ات گفت:
– باشه.

همین که نینی رفت تو بغل ات، سرشو گذاشت رو سینه‌ش و خودشو محکم چسبوند.

ات بی‌اختیار یه لبخند کوچیک زد:
– انگار دلش نمی‌خواد بیاد پایین.

جونگ‌کوک با لبخند گوشه‌ای گفت:
– معلومه خوشش اومده…

ات چیزی نگفت، فقط نینی رو محکم‌تر گرفت و با دستش پشتشو نوازش کرد.
دیدگاه ها (۲)

پارت ۷۱

پارت ۷۲

پارت ۶۹

پارت ۶۸

دوست پسر دمدمی مزاج

پارت ۱۶۶

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط